We all have some memories which are always in our mind even if don't fetch them regularly.
I had an uncle who became a martyr about 28 years ago. Such a long time ,isn't it? I hadn't seen him but I'd seen his picture everywhere. He was in our home, in my uncle's home, in my grandparents home, in most of our childhood pictures, ...
Today I saw it again Here .Again remembering lots of childhood memories, I'm sure Yaser can remember too. How fast we became adults, How fast we passed our childhood, How fast is everything going on...
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
2 comments:
سمیه ی عزیزم، خاطره ای نیست که از بین برود. بعضی وقت ها کمرنگ می شود. بعضی وقت ها محو می شود. بارها شده است به عکس پدربزرگ خیره شده ام. پدربزرگ همیشه روی دیوار است.امااحساس می کنم احساس نمی شود. مثل عینکی که همیشه برچشم است و گاهی انگار نیست...
سلام
این پست شما من راهم بیاد عموی شهیدم
انداخت که در سال 61 یعنی 27سال پیش درعملیات محرم
به شهادت رسید
نامش مصطفی بود
پسر عمویم برای اینکه نام پدرش جاودانه بماند اسم پسرش را
محمد مصطفی گذاشت(چند روز پیش متولد شده)
به هر جهت روحشان شاد باشد.
Post a Comment